جدول جو
جدول جو

معنی مویه زدن - جستجوی لغت در جدول جو

مویه زدن
(صَحْ حا کَ دَ)
فریاد زدن. نوحه کردن. گریه و زاری نمودن. مویه کردن:
بسازید نوحه به آواز رود
به بربط همی مویه زد با سرود.
فردوسی.
و رجوع به مویه و مویه کردن شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بخیه زدن
تصویر بخیه زدن
بخیه کردن، در پزشکی دوختن پوست بدن یا عضوی که برای عمل جراحی شکافته شده
کوک زدن پارچه، دوختن درز جامه یا چیز دیگر،
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مویه کردن
تصویر مویه کردن
زاری کردن، نوحه کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مویه زال
تصویر مویه زال
در موسیقی از الحان قدیم ایرانی
فرهنگ فارسی عمید
(دِ رَ شُ دَ)
مسکه برآوردن. (ناظم الاطباء). روغن گرفتن. بیرون آوردن روغن بوسیلۀ غویه یعنی چوب روغنکشی. (از فرهنگ شعوری ج 2 ورق 190 ب) (اشتینگاس). رجوع به غویه شود
لغت نامه دهخدا
(کَ دَ)
اندکی از ماست ترش شده را درداخل شیر جوشیده کردن تا به ماست تبدیل گردد و یا پنیر مایه را داخل شیر کردن تا به پنیر تبدیل گردد.
- امثال:
مگر ماست به دهانت مایه زده اند، یعنی چرا جواب نگویی. (امثال و حکم ج 4 ص 1728)
لغت نامه دهخدا
تصویری از بوسه زدن
تصویر بوسه زدن
بوسیدن، ماچ کردن
فرهنگ لغت هوشیار
کوک زدن پارچه دوختن شکاف جامه، دوختن انساج و محل شکافتگی عضو پس از ختم عمل جراحی بخیه کردن، یا دورادور بخیه زدن، شلال کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ادویه زدن
تصویر ادویه زدن
دارچین زدن افزار زدن ریختن ابازیر در خورشها
فرهنگ لغت هوشیار
اشک ریختن: چندان که زدم گریه باین شعله جانسوز ساکن نشد آتش زدرون آب زبیرون. (میرشاهی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گوشه زدن
تصویر گوشه زدن
سخنی طعن آمیز ادا کردن کنایه زدن تعریض
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گوله زدن
تصویر گوله زدن
گلوله زدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مهره زدن
تصویر مهره زدن
کاغذ و جزآن را با مهره کشیدن برای جلادادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مویه کردن
تصویر مویه کردن
گریه و زاری و نوحه کردن
فرهنگ لغت هوشیار
نیابه زدن تبیره زدن طبل نوبت نواختن نقاره زدن: زیبد فلک البروج که کوست کز نوبه زدن نوان ببینم. (خاقانی. سج. 269)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ویله زدن
تصویر ویله زدن
فریاد کردن نعره زدن: (درین بیم بودند و غم بکسره که گرشاسپ زد ویله از دره)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غوطه زدن
تصویر غوطه زدن
فرو رفتن در آب غوطه زدن سر به آب فرو بردن انغماس، غرق شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مویه زال
تصویر مویه زال
((یِ))
نام لحن و نوایی از موسیقی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بخیه زدن
تصویر بخیه زدن
((~. زَ دَ))
کوک زدن، دوختن، دوختن بخش جراحی شده بدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گوشه زدن
تصویر گوشه زدن
((~. زَ دَ))
طعنه و کنایه زدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پایه زدن
تصویر پایه زدن
Truss
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از موشک زدن
تصویر موشک زدن
Rocket
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از موشک زدن
تصویر موشک زدن
lançar foguete
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از پایه زدن
تصویر پایه زدن
связывать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از پایه زدن
تصویر پایه زدن
verstricken
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از موشک زدن
تصویر موشک زدن
wystrzeliwać rakietę
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از پایه زدن
تصویر پایه زدن
споруджувати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از موشک زدن
تصویر موشک زدن
запускать ракету
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از پایه زدن
تصویر پایه زدن
wzmacniać
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از موشک زدن
تصویر موشک زدن
запускати ракету
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از پایه زدن
تصویر پایه زدن
支撑
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از موشک زدن
تصویر موشک زدن
een raket lanceren
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از پایه زدن
تصویر پایه زدن
tracionar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از موشک زدن
تصویر موشک زدن
raketieren
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از پایه زدن
تصویر پایه زدن
irrigidire
دیکشنری فارسی به ایتالیایی